از خاطرم عبور می کنی
بی صدا
نرم
پر شتاب
حضورت را جشن می گیرم
دست افشان
پای کوبان
خنده کنان
از لا به لای دیروزها
امروز را بنا می کنی و
در آغوشت
فردا را دوباره پیدا می کنم
و دنیا انگار بر شانه های تو بنا می شود ...
لیلا
4 فروردین 1389
دو داستان
۵ سال قبل
زیبا زیبا زیبا مثل همیشه.
پاسخحذفولی «و دنیا انگار بر شانه های تو بنا می شود» کمی از شعر کنده می شود. البته احساس من اینگونه است .
لیلا جان سلام