۱۳۸۹ اسفند ۲۰, جمعه

پشت هجاها پنهان می شوی

و در هرسطردوباره پیدایت می کنم

با شعرم چه می کنی

که پریشان همچو خیالم به سویت می دود .

درانزوای این واژگان غریب

خط ها تو را کم دارند

که همیشه زودتر از ذهنم به کاغذ می رسی.

و دستهایم که ازهراس نوشتن جوهری می شوند

حروف نامت را عاشقانه در آغوش می گیرند.

می میرم از کلام بلاتکلیف چشم های تو

رهایم کن

بر شعرم ببار !

لیلا

20اسفند 89

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

برایم بنویس