۱۳۸۹ اسفند ۲۰, جمعه

درهفت آسمان همین یک ستاره بس

نگاه تو را چشمهایم رصد می کنند

من از دورترین سیاره ی دوستی

به رویایت پرت می شوم

و صدایی از جنس نور خواب هایت را زمزمه می کند

در دست هایت فرو می روم

و گوشه ای در چین ملحفه ات سر برمی آورم

شب در آسمان تو ثبت می شود و من

ساعت هاست که بیدار شده ام...

لیلا

اسفند 89

۱ نظر:

  1. خانه ی لیلا هیچوقت تاریک نمی شود چون با نور عشق تطهیر و شعله ور است. جهان نیاز به این عشق دارد واسطه ای که به دشمنی ها پایان می بخشد اما نوزاد تازه ای می زاید نوزادی که جهان قبل را انکار میکند این خاصیت عشق است که حلقه حلقه بزرگ و نو می شود و با هر بار نو شدن مقابل کهنگی می ایستد و تا آن را نو نکند وارد حلقه ی تازه ی دیگر نمی شود . اینجا تمام پنجره هاگشوده است و تمام واژه ها مثل بلور می درخشند و زنی مانند معبدی تراشیده از خرد و عشق جهان را در آغوش می گیرد. اینجا با تمام خانه های دیر فرق می کند و در اینجا هیچکس زمین نمی خورد چون دستی مهربان همیشه مراقب است .
    پس خانه ی تو تاریک نیست به قول فرهیخته ای این تاریکی تماما از نور تنیده شده است و مبارک است
    سلام

    پاسخحذف

برایم بنویس