۱۳۸۸ اردیبهشت ۶, یکشنبه

مانا دیشب میگفت عاشقتم تو بهترین مامان دنیایی!!
دچار دوگانگی شدم .بهترین مامان دنیا لقب پر افتخاری ست که ابدا لایق آن نیستم!
مامان ها همه بهتری اند هر کدام به نوعی و در حد توان اشان!
و مادران ایرانی عجیب ترین مادرها.وقتی زن ایرانی مادر می شود دیگر موجودیت خودش را فراموش می کند .همه ی حقوق اش را داوطلبانه از خود سلب می کند و به وجودی تغییر شکل می دهد که زاده شده تا فرزندش را هر لحظه خوشبخت کند و در این میان
خواسته ها و نیازهای خودش بیرنگ و بیرنگ تر می شوند. به ما از کودکی یاد می دهند که مادر شدن یعنی همیشه و در هر لحظه اول خواسته ی فرزند بعد اگر مجالی بود خود آدم!!!!
چند روز پیش که ناخوش بود و من اما به دلیل معذوریت های شغلی مجبور بودم تنهایش بگذارم و کار کنم کسی از من پرسید چرا این قدر درهمی؟ گفتم دخترکم بیمار است و تنها در خانه و من اینجا نمی دانم دارم چه می کنم فکرو قلبم پیش اوست و جسمم اینجا و گیج
می خورم و از دلشوره در آستانه ی بیهوشی ام!!!
گفت عجب مادری هستی خانم ! جای شما الان کنار فرزند بیمار است ! او به شما نیاز دارد....
طبق معمول نتوانستم همان لحظه جوابی بدهم -این مصیبتی ست که به آن همیشه دچار بوده ام- اما این جملات مثل
پتک بر سرم می کوبید...عجب مادری هستم ... خودم خوب می دانم جای من کجاست آقای محترم اما چاره ای نیست این جا طبق مقررات
مادران فقط تا دوازده سالگی فرزند در صورت بیماری اش می توانند مرخصی بگیرند!و من نمیتوانم دروغ ببافم که خودم بیمارم و در مقابل کارم هم احساس مسوولیت میکنم و همه ی این مزخرفات که من دایما با آنها دست و پنجه نرم می کنم.
اما در درونی ترین لایه ی احساسم بدجور بیقرار و شرمسار می شوم.انگار مرتکب گناهی شده ام .
و حالا مانای من تاج بهترین مامان دنیا را بر سرم می گذارد.بغضم را فرو خوردم و گفتم عزیزم همه ی مامان ها خیلی خوبند همه شان هر چه در محدوده ی توان و اختیارشان هست را به کودکانشان اختصاص می دهند. معترضانه گفت اما تو از همه ی بهترین ها
سر تری !! گفتم تو مگر همه ی مادرها را می شناسی؟ گفت احتیاجی نیست تو را می شناسم و این کافی ست که بدانم بهترینی.
فکر کردم ساعت یازده شب و در حالی که باید فردا صبح به مدرسه برود جای بحث نیست.گفتم خوشحالم که خوبم و خوشبختم که تو را دارم.حالا هم بخواب که فردا خسته نباشی.
از دیشب اما بدجور با خودم کلنجار می روم. نمی تونم بهترین مامان دنیا باشم و خوب می دانم که نخواهم بود هرگز! اما می خواهم
با تمام وجود سعی کنم و همه ی توانم را بکار ببندم تا شاید یکی از بهترین ها باشم!!
لیلا 7 اردیبهشت 1388

۱ نظر:

  1. من هم با مانا موافقم، واقعا تو بهترینی

    عمه ملیحه

    پاسخحذف

برایم بنویس