یادت هست روزی که بوسیدمت
در آغوشت خاکستر شدم
و با چشمهایت خوابیدم؟
یادت هست لحظه ای که نوشیدمت
در دستانت سیل بودم
و با لبخندت همبازی شدم ؟
آن روز زنی در من زاده شد
تا حسرت دیروزهایت را یک جرعه بنوشد
و قلبش گهواره ای باشد برای بیخوابی هایت
و امروز رویایی را بر تن می کند
که پیچک وار تنهایی ت را در آغوش می گیرد
و گونه های نبودنت را
عاشقانه می نوازد.
محبوب بی نیازم
ای صبور همیشگی
آن روز را یادت هست؟
لیلا
17شهریور 1390
دو داستان
۵ سال قبل
یاد باد آن روزگاران یاد باد
پاسخحذفحسی فوق العاده در این عاشقانه جاریست ....سیلی از زیبایی ولطافت واژگان راه افتاده ...با درود لیلای خوب شعر بانوی عاشقانه ها!
پاسخحذف