۱۳۹۰ شهریور ۲۷, یکشنبه

از من زنی بساز
تا کلمات را برایت برقصاند
و شعرهای زیبا برایت بزاید
تا قناری ها را برایت بخواند
و نگاهت را بمیرد.
از من زنی بساز
تا بیاویزد رویایت را به مهتاب
و رسم کند انگشتانت را بر آفتاب...
چشم هایت مرا یاد کسی می اندازد
که هزاران سال قبل
بر حافظه باران می بارید
و دستان مهربانش
بی گناهی نوازش را تعمید می داد
این ساقه نیلوفر
که جدا شده از تنم
آغوشت را به دهلیز های گم شده می برد
تا زنی شبیه من
پاره های دلت را دوباره به زندگی بدوزد...
لیلا
29شهریور 1390

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

برایم بنویس