شبیه آخرین روزهامان شده ایم
بلاتکلیف ،
دستپاچه،
نگران.
کاش می شد
ذره ای از اولین لحظه ها را بدزدیم
و در پنهان ترین گوشه ی لبخند ها مدفون شان کنیم
و ذره ذره فراموش کنیم دور از هم
چقدر آواره ایم...
لیلا
سیزدهمین روز زمستان نود
دو داستان
۵ سال قبل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
برایم بنویس