۱۳۹۰ آذر ۲۱, دوشنبه

هیچ کس دیوانگی هایم را
به اندازه تو دوست نداشته است
خیال کن
جایی گوشه ی باغچه ی دلت
تنها نشسته ام
و از هزارتوی پریشانی ام
به پنجره ات سرک می کشم
وقتی لمس می کنی قلبم را
لبخندم در چشمانت وارونه می شود
و خط های مهربان پیشانی ات
سرگردانی ام را صبورانه راه می برند
من به آغوش تو بر می گردم
و هرگز هیچ کس مثل تو
خستگی هایم را خواب نمی کند

لیلا
بیست و دوم آذر نود

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

برایم بنویس