در این میانه من ام
سنگین سرم از تردیدهاست
می چرخم
و می چرخم
تا بر کویر حیرت فرو می شوم
حالا تو انگار کن نمی بینی
و برای رفتن هزار دلیل داری
این سطرها برای تو نیست
تکرار خاطره ای ست از حرف های نگفته
و بغض های پنهان شده
حالا خیال کن
عاشق بوده ای
و برای خداحافظی یک دنیا جواب داری...
لیلا
آذرماه هزارو سیصد ونود
دو داستان
۵ سال قبل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
برایم بنویس