طلوع یا غروب چه فرقی می کند وقتی آسمانم را به تماشا ننشسته ای چه خورشید باشم چه ماه دور از نگاهت سیاره ای متروک و سردم که سال هاست از منظومه ی روشنی ها دور افتاده ام ...
سلام و سپاس از حضور گرمتان.. دور از نگاهت سیاره ای متروک و سردم که سال هاست از منظومه ی روشنی ها دور افتاده ...براستی چه رازی است در کلمات که باعث پیوند عواطف و احساسات دو نفر می شود دو مخاطب خاص و عامش فرقی نمی کند همین که دو نظر به یک جا خیره می شوند و یکی می بنند دوست دارم واژگان زیبای شما را که به سادگی پیاده می شوند و بسیار عمیق می نشینند بدرود
تا انجائیکه میدانم در سینه ی تمام لیلا ها خودشید طپنده ای است که نیاز چندانی به خورشید منظومه ی آدمها ندارد و این به واقع در سطر سطر شعرهایت مستتر است و قابل احساس توئی که از آنسویش چهره میچرخانی به همدلی نازنین . من انگشتان یخ زده ام را با حرارت شعر های تو گرم میکنمو آنقدر محو واژه هامیشوم فراموش می کنم بگویم : سلام
Leila Djan
پاسخحذفFür die Menschen , die Dich lieben, bist Du die Sonne . Wir schauen Dich an...leuchte doch für uns
Deine Wenigkeit
Haideh
سلام و سپاس از حضور گرمتان.. دور از نگاهت
پاسخحذفسیاره ای متروک و سردم
که سال هاست از منظومه ی روشنی ها دور افتاده ...براستی چه رازی است در کلمات که باعث پیوند عواطف و احساسات دو نفر می شود دو مخاطب خاص و عامش فرقی نمی کند همین که دو نظر به یک جا خیره می شوند و یکی می بنند دوست دارم واژگان زیبای شما را که به سادگی پیاده می شوند و بسیار عمیق می نشینند بدرود
تا انجائیکه میدانم در سینه ی تمام لیلا ها خودشید طپنده ای است که نیاز چندانی به خورشید منظومه ی آدمها ندارد و این به واقع در سطر سطر شعرهایت مستتر است و قابل احساس
پاسخحذفتوئی که از آنسویش چهره میچرخانی به همدلی نازنین
. من انگشتان یخ زده ام را با حرارت شعر های تو گرم میکنمو آنقدر محو واژه هامیشوم فراموش می کنم بگویم :
سلام
لیلای عزیز، خیلی این شعرت زیباست، برایت یک کهکشان خورشید آرزو میکنم.
پاسخحذفبا سلام
حسین