درختی روییده در دلم
برگ هایش شکل دهانت
و پرندگانی عجیب
در من لانه ساخته اند
که به هیچ کرانه ای کوچ نمی کنند
آغوشت شرق بنفشه است
و مکانی امن برای عاشق شدن
واژه ها از سرانگشتنام می چکند
روی پوستت می نشینند
و لب بسته می گویند
بخوان
به نام زندگی
به نام عشق
به نام ''ما'' بخوان
و گلویم صدا را گم می کند
وقتی خیالت شعرم را نوازش می کند
لیلا
بیست و سوم آبان 1390
دو داستان
۶ سال قبل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
برایم بنویس