بوی خون می آید
بوی دلتنگی
بوی جنون
چیزی در هوای اتاق معلق مانده است.
صدای درد می آید
صدای گریه
صدای بهت
و حسرتی که قد می کشد در این سکوت.
به لب هایت نگاه می کنم
به سینه ام
و حرف هایی که هرگز نگفتی
دیگرشک ندارم
مرا به خاطره ها سپرده ای...
لیلا
آبان 1390
دو داستان
۵ سال قبل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
برایم بنویس