بر من فرود آی
همچون صبحی برفی بر سکوت کوه ها
بر خستگی هایم ببار
سپیدم کن
سردم کن
بگذار خاک تنم
از سنگینی بودنت
چاک چاک شود
و سنگ دلم
ذره ذره
آه آه
در وجودت
آب شود
بر من فرود آی
بی لحظه ای درنگ
که عمر روزهای زمستان تنگ است...
دو داستان
۶ سال قبل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
برایم بنویس