آغاز که می شوی
فراموش می کنم
چه تنها بوده ام
و حرف هایت باغ های بی برگی را
هزار باره شکوفا می کنند
من پرنده خیال پردازی هستم
که پرواز را در آشیان تو گم کرده است
و لحظه های بی تابی را بی صدا
بر پاره های روز و شب ام می دوزم
محبوب من
تو هم آواره ای مثل شعر من
که تنها در هوای تو غزل می شود
و از ما تنها لب هایی می مانند
که دوستت دارم را تکرار می کنند...
لیلا
هشتم آذر ماه نود
دو داستان
۵ سال قبل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
برایم بنویس