هنگامی که تو را به یاد میآورم
و از تو مینویسم
قلم در دستم شاخه گلی سرخ میشود
نامت را که مینویسم
ورقهای زیر دستم غافلگیرم میکنند
آب دریا از آن میجوشد
و مرغان سپید بال بر فراز آن پرواز میکنند
هنگامی که از تو مینویسم مداد پاک کنام آتش میگیرد
پیاپی باران بر میزم میبارد
و بر سبدِ کاغذهای دور ریختهام
گلهای بهاری میرویند
و از آن پروانههای رنگارنگ و گنجشگکان پر میگیرند
وقتی آنچه نوشتهام را پاره میکنم،
کاغذ پارههایم
قطعههایی از آینهی نقره میشوند
مانند ماهی که روی میزم بشکند...
بیاموز مرا چگونه بنویسم از تو
یا
چگونه فراموشت کنم.
و از تو مینویسم
قلم در دستم شاخه گلی سرخ میشود
نامت را که مینویسم
ورقهای زیر دستم غافلگیرم میکنند
آب دریا از آن میجوشد
و مرغان سپید بال بر فراز آن پرواز میکنند
هنگامی که از تو مینویسم مداد پاک کنام آتش میگیرد
پیاپی باران بر میزم میبارد
و بر سبدِ کاغذهای دور ریختهام
گلهای بهاری میرویند
و از آن پروانههای رنگارنگ و گنجشگکان پر میگیرند
وقتی آنچه نوشتهام را پاره میکنم،
کاغذ پارههایم
قطعههایی از آینهی نقره میشوند
مانند ماهی که روی میزم بشکند...
بیاموز مرا چگونه بنویسم از تو
یا
چگونه فراموشت کنم.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
قطعه ی فوق از غادةالسمان شاعرهی معاصر و پرکارترین ادیب عرب است. عاشقانه ی بالا از او را بسیار دوست می دارم و لذت
درک این همه لطافت و مهر را با همه ی آنهایی که مثل من عاشق اند تقسیم می کنم.
لیلا
che mehrban ...
پاسخحذفچشمانم را می گشایم تا حضور گرم تو را در آنها جای دهم.
پاسخحذفدریچه ی قلبم را باز می کنم تا آن را از عطر نفسهایت پر کنم.
و آغوشم را
برای همیشه نگاه داشتنت.
سودابه
چرا یه خط درمیون مینویسی
پاسخحذفهر روز بنویس حتی یک کلمه