اینجا به انتظارت که نشسته ام
ستاره ها را به نخ می کشم
و زمان را از ساعت شنی می دزدم.
شب
سیاه همچو زخم خاطره ها
چشمهایت را می جوید.
اینجا و آنجا
شهاب ها به سویت سر می خورند.
و دیرتر
که پر می شوم از تو
مهلت بودن را فقط به ماه می دهم.
حالا که شتابی برای ماندن نیست
آغوشم را با سکوت قسمت می کنم.
لیلا یکم خرداد 1388
دو داستان
۵ سال قبل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
برایم بنویس