چه میزبانان ناخوشایندی هستیم برای عشق!
جامش را با واهمه هامان پر می کنیم
تردید پیشکشش می کنیم
زخم هامان را به رخ اش می کشیم
تصورات ویرانمان را نشانش می دهیم
و سر خوردگی های تلخمان را برابر دیدگانش عریان می کنیم...
دست آخر به طعنه می گوییم اش چه بسیار قلبمان را شکسته ای !
و آن هنگام که گریان بر می خیزد و خیال ترکمان را دارد
مبهوت به تماشایش می نشینیم.
لیلا 24 مارس 2009
دو داستان
۵ سال قبل
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذف