از سپیدی کاغذ می ترسم
از اتاق بی پنجره
از تکرارعکسم در آینه
وقتی قرار باشد چیزی ازتو ننویسم
یا نتوانم آمدنت را از دریچه انتظار بکشم
اگر حتی جای بو سه هایت را بر پهنای صورتم پیدا نکنم
از همه چیز می ترسم
حتی از خودم ....
لیلا
29 مرداد 1388
دو داستان
۵ سال قبل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
برایم بنویس