۱۳۸۸ مرداد ۱۰, شنبه

بر شانه های بودنت
غباری سپید از جنس اندوه نشسته است
و خالی آبشار- گیسوان ابریشمین- که دوستشان داشتی را
کویر روییده ست و خار -خار تنهایی-
کابوس دی شب تو
تلخی واقعه ی امروز من شد
رفتی و من سپیده را به تلخی گریستم...

لیلا
تهران 10 مرداد 1388

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

برایم بنویس