وقتی خوابی
بیشتر دوستت دارم
دی شب با بوسه ای
تو را به رویا پیوند زدم
و نگاهت را
در عبور نسیم دوباره دیدم
غلت می زدی
و تنهایی از شانه هایت فرو می ریخت
خنکای نیمه شب
در امتداد بازوانت قدم می زد
و نفس هایت
آرام و عمیق
گوشه های اتاق را نوازش می کرد
غنیمتی ست تو را داشتن
حتی وقتی خوابیده ای!
لیلا خرداد 1388
دو داستان
۵ سال قبل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
برایم بنویس