چقدر بال هایم درد می کنند
کی از عرش افتادم که یادم نیست؟
همین دیروزهای نه چندان دور بود
که در آسمان شعرت شادمانه می چرخیدم
مرا فرشته ی روزگارت می خواندی و
بر اسمم قسم می خوردی
خواب بودم انگار
وقتی که بال هایم را کندی
سقوطم را به خاطر نمی آورم اما
خوب می دانم که دیگر فرشته ات نیستم...
لیلا 20 خرداد 1388
دو داستان
۵ سال قبل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
برایم بنویس