۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

نیستی
و هم آغوش باران می شوم
که مثل رویاهایم
خیس و غمگین است .
ادامه ی شب
تو را به یادم می آورد
و نگاهی که بوی یاس می داد
و من در تکرار آن
سال ها خواب می دیدم
و خیال می کردم
خوشبختی را در آغوش گرفته ام ...

لیلا تیر ماه 1388

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

برایم بنویس