۱۳۹۰ آذر ۸, سه‌شنبه

مادر بزرگ می گفت
پلک راستت که بپرد
خبرهای خوب خواهی شنید
حالا نیست که ببیند
تو رفته ای و
پلک راستم بی وقفه می پرد...

لیلا
آذر 1390
آغاز که می شوی
فراموش می کنم
چه تنها بوده ام
و حرف هایت باغ های بی برگی را
هزار باره شکوفا می کنند
من پرنده خیال پردازی هستم
که پرواز را در آشیان تو گم کرده است
و لحظه های بی تابی را بی صدا
بر پاره های روز و شب ام می دوزم
محبوب من
تو هم آواره ای مثل شعر من
که تنها در هوای تو غزل می شود
و از ما تنها لب هایی می مانند
که دوستت دارم را تکرار می کنند...

لیلا
هشتم آذر ماه نود
بر من فرود آی
همچون صبحی برفی بر سکوت کوه ها
بر خستگی هایم ببار
سپیدم کن
سردم کن
بگذار خاک تنم
از سنگینی بودنت
چاک چاک شود
و سنگ دلم
ذره ذره
آه آه
در وجودت
آب شود
بر من فرود آی
بی لحظه ای درنگ
که عمر روزهای زمستان تنگ است...
صدای سقوط قلبم را بر سطرها می شنوم
تو در واژه ها راه می روی
و حضورت
دلیل شاعر شدنم...

۱۳۹۰ آذر ۱, سه‌شنبه

حرف ها در دلم زنگ می زنند
گلایه ها را به باد خواهم گفت
هیچکس مثل تو تاریکم نکرد
یک پنجره برای تابیدنم بس است
خیال می کنم گوش ات با من است
و این سکوت عاقبت به تفاهم می رسد
روزهای سرد آذر فرا رسید
ومن هنوز در آستان نرسیدن ام

لیلا
اول آذر 1390

۱۳۹۰ آبان ۳۰, دوشنبه

مدت هاست که خیانت می کنم ،
به دستهایت
به نگاهت
به بوی تنت.
وقتی نیستی
تنهایی را در آغوش می کشم
با درد همبستر می شوم
و لبهای دوری را می بوسم.
این اعتراف نیست
حقیقتی گزنده است
و من هرگز از این هرزه گردی پشیمان نیستم...

لیلا
دوم آذر ماه 1390

۱۳۹۰ آبان ۲۹, یکشنبه

بوی خون می آید
بوی دلتنگی
بوی جنون
چیزی در هوای اتاق معلق مانده است.
صدای درد می آید
صدای گریه
صدای بهت
و حسرتی که قد می کشد در این سکوت.
به لب هایت نگاه می کنم
به سینه ام
و حرف هایی که هرگز نگفتی
دیگرشک ندارم
مرا به خاطره ها سپرده ای...

لیلا
آبان 1390

۱۳۹۰ آبان ۲۶, پنجشنبه

از سطری به سطر دیگر
واژه ها از دستانم لیز می خورند
هزار فعل صرف نشده
به من می خندند
انگار مفعول بی واسطه هرگز ندیده اند.
بی رمق روی کاغذ نشسته،
درگیر فاعل های ناشناخته ام
مبهوت صفت های برترین
درگیر قیدهای همیشه ام.
نقطه های سرگردان این گوشه ، آن سو
و من که لبریزم از سوال های بی علامت
تو را به حرمت نانوشته ها
و آبروی افسانه ها
رها کن خیالم را، رها
بگذار دوباره بنویسم.
لیلا
سی ام آبان 1390




وقتی هوا از نبود صدات پر می شود
چشمانم بهانه ی باران می گیرند
و من خیالت را با سکوت تقسیم می کنم ...

لیلا
25آبان 1390

۱۳۹۰ آبان ۲۴, سه‌شنبه

دلم به بوی درد آغشته است
دستانت به بوی دلم
فاصله ها آنقدر بزرگ شده اند
که بر حرمت چشم شوریده اند
قسم خورده بودم
رویا در استخوان بپرورانم
و یادت را
در یاخته ها تکثیر کنم
باور نداشتم اما
این روزها مریم ها فراموش کار و
زهدان حافظه ها سترون است
بگذار بی قراری در دلت دست و پا بزند
و زخم هایت جوانه کنند
تا فراموش کنی
خاطره ها را مثله کردم
و لب هایم را به سیاه مست سکوت بخشیده ام...

لیلا
24آبان 1390

۱۳۹۰ آبان ۲۳, دوشنبه

درختی روییده در دلم
برگ هایش شکل دهانت
و پرندگانی عجیب
در من لانه ساخته اند
که به هیچ کرانه ای کوچ نمی کنند
آغوشت شرق بنفشه است
و مکانی امن برای عاشق شدن
واژه ها از سرانگشتنام می چکند
روی پوستت می نشینند
و لب بسته می گویند
بخوان
به نام زندگی
به نام عشق
به نام ''ما'' بخوان
و گلویم صدا را گم می کند
وقتی خیالت شعرم را نوازش می کند

لیلا
بیست و سوم آبان 1390

۱۳۹۰ آبان ۲۲, یکشنبه

می گویم: نرو
تو دلگیر میشوی
وهرگز نمی فهمی
آن سوی این کودکانه ی غریب
عاشقانه ای عمیق نهفته است...

لیلا
پاییز 1390
از چشمت می افتم
و در آغوش سردترین فصل ها فرود می آیم
نگاهت دور می شود
و من عریان ترین درخت پاییز می شوم...

لیلا
بیست و سوم آبان 1390
مادرم
و فرقی نمی کند ترکم کرده باشی
یا قهر کرده باشم.
مادرم
و مهم نیست دوستم داشته باشی
یا دستانت را گم کرده باشم.
دخترم هست
سرشار از آرزو و خنده های بی پروا
و گرمایی که قلبش به کاشانه ام می بخشد.
مادرم
و نگرانم نباش
که دلواپست نیستم
دخترم هست
و هزار بهانه برای آسمان آبی فردا ...

لیلا
آبان 1390

۱۳۹۰ آبان ۲۱, شنبه

همیشه شعر زبان دوست داشتن نیست
گاهی واژه ها پیام آوران درداند
و سطرها ملهمان رسولان جدایی
همیشه ماندن دلیل دوست داشتن نیست
و رفتن ساده ترین پاسخ ندانستن
گاهی که فاصله ها درمان زخم ها می شوند
و نبودن ها برهان فراموشی ها،
دلتنگی دلیلی می شود برای دور از هم ماندن
و صداقت تازیانه ایست بر تن دوستی
گاهی بغض ها نشانه های آرامش اند
و اشک ها ویرانگر آشیانه ها
و درست در همین لحظه هاست
که به چشم هایم شک می کنم
و به قلبم
که هنوز بعد از این هبوط
به طلوع ستاره امید دل بسته است
و با صدای بلند با خود می خندم
که چه ساده باورم هنوز...
لیلا
یک بامداد دوازدهم نوامبر دوهزارو یازده

۱۳۹۰ آبان ۲۰, جمعه

تنها که می شوم
ثانیه ها می ایستند
پنجره دهان باز می کند
و آینه تصویرم را می بلعد
گیسوانم سیاه
لب هایم سرخ
و قلبم آبی ترین منشور آسمان است
غلت می زنم بر چروک خسته این شب ها
ودستهایم حجم تاریکی را در آغوش می گیرند
که نشانی از ستاره ندارد
و گلویم صدایی را کم می آورد
که با آواز سینه سرخ ها قرابتی ندارد
حس می کنم شانه هایت را
در آستانه وهم گم کرده ام
و خستگی هایم
درتکرار فاصله ها پر رنگ می شوند
دوباره عاشق می شوم
واین بار از همبشه تنها ترم...

لیلا
بیستم آبان 1390

۱۳۹۰ آبان ۱۹, پنجشنبه

کبک دلم برف می خواهد
تا دور شدنت را نبیند
چشمم تحمل اشک ندارد
و خواب، تحمل چشمم .
در من جاده ایست
که تا بی نهایت تو پیچ می خورد
و گوش هایی که از صدای گلوله پر می شوند
دستهای سرخ تو،پوشانده پیکرم
و پرنده ای که صید خنده هات می شود...

لیلا
آبان 1390
زندگی اکران هزار باره ی یک بازی قدیمی است
زن ها بدون دلتنگی زیبا نمی شوند
و مردها هم پای سکوت است که بالغ می شوند
و انگار خوشبختی تنها حادثه ایست که تقلید نمی شود...

لیلا
نوزده آبان نود

۱۳۹۰ آبان ۱۸, چهارشنبه

رنگ به رنگ بنفشه ها ، عجیب
به نگاهت سنگ می زنم
بال به بال پروانه ها ، غریب
به پروازت بند می زنم
من،
نه گلی
نه آسمانی
نه ستاره ای
که دلم لک می زند برای انار
که خیال می کردم دانه های قلبت
سرخ سرخ ، تمام عیار
به لب هایت بوسه می زنم
تو ،
نه بغضی
نه گریه ای
که شعری از گلوی من
و فریادی شکسته بر جناغ سینه ام ...

لیلا
هجدهم آبان ماه 1390

۱۳۹۰ آبان ۱۵, یکشنبه

روبروی کلیسای نوتردام
کافه ای ایست که
چای سیاه دارجلینگ اش
به لعنت خدا هم نمی ارزد!
چند ساعت گذشته از نیمروز
آفتاب و نسیم پاییز
من و تو
شانه به شانه، کنار هم
کاش میشد خاطرات را
آونگ میزها صندلی ها ،
فنجان ها و قوری ها کرد
و آسمان آبی آن روز را
تن پوش روزهای خاکستری فردا ...
و دوباره سرگردان رویا شد
ودر امتداد رود سن
تا مرز دوست داشتن دوید...
لیلا
پاییز 2011
زنی از جنس خیال
برهنه تر از پاییز...
دلش را به تند باد حادثه می سپارد
تا عاقبت تو را
از فصل تردید ها بیرون کند
اگر به دیدنم آمدی
برایم یک دسته گل نسرین بیار
و لبخندی که در متن آن به آغوشت بازگردم...

لیلا
ششم نوامبر دوهزار و یازده

۱۳۹۰ آبان ۱۲, پنجشنبه

ماه ام
قرص تمام
روشنی بخش شبهات
در محاق نمی گنجم
هلالم مخواه
یا به سوسوی ستارگان بسنده کن

لیلا
دهم آبان 1390