۱۳۸۹ آبان ۱۷, دوشنبه

غصه دار ناکامی های منست مادرم
و سرگذشت سر در گم ام رابا ناخن می خراشد
تا پاک کند اندوه را از صفحه ی دلم
وعده هایش چه شیرین اند
و دلداری هایش چه تلخ !
می چسباند عکس های کودکی را به پلک هایم
گره می زند کابوس های امروز را
به رویای دیروزهای روشن
تا آرام کند تلاطم این آشفته را
چه نزدیک می کند ما را به هم
تکثیر این ساده ها
و ختم می شود این واژه ها
به تکرار عاشقانه ای
که نامش مادری ست ...
لیلا
آبان 89

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

برایم بنویس